Overblog
Suivre ce blog Administration + Créer mon blog

پس ندادی

دلم بردی چرا آن پس ندادی ؟ نمیخواهی چرا اسمس ندادی تو گفتی عاشقی اما دروغی نگفتی کمتر از حرف زیادی به یادت نوشم اما مست خویشم تورا گفتم نسیم اما، تو بادی عزاداری چو دل را دفن کردی به پیغامی دلی را شاد بادی بمیرم تا نبوسم هر دو لب را که این باشد مرا امید...

Lire la suite

در میکده باز است

در میکده باز است

ز شبها گله ای نیست اگر هست نیاز است بدلهای فرومی سخن عشق دراز است تو گوئی شب یلداست سیه چرده و تاریک به دیزی که حیا نیست در میکده باز است سحرگاه شد و صبح نوید است به دلها وضو ساختن از نیت مخصوص نماز است چنان عاشق و معشوق ز هم فاصله دارند چو نرخ هدر نفت...

Lire la suite

طرف بار

طرف بار

با خوردن غم سیر نگردد دل و دلدار باید که به هم بوسه زَنَد تازه و بسیار برخیز و خیالات چپ از راست بدر کن آبی به سر و صورت خود زن طرف بار جامی که در آن باده امید است و مهیا مینوش بهر جرعه که بهبود شود کار بیهوده مخور غم که خدا را نبُوَد خوش نومیدی و افسردگی...

Lire la suite

بخت ذوقی

بخت ذوقی

هر که در دام محبت شد اسیر عشق ناب آنکه افتاد از درون خویشتن در پیچ و تاب کی تواند لحطه ای آرام گیرد یا قرار طعم ها در زیر لب ، بر روی آن بوی شراب لطف حق گویا مدام است و ندارد وقفه ای میتوان امید بر تقدیر باشداین تمنا را جواب ؟ در خیال وفکر نزدیک است دوری...

Lire la suite

tgv

tgv

یک جواهر چون گلی بر سینه داشت کوپه ی ما گرم بود راه آهن قدمتی دیرینه داشت لرزش آهن بر آهن نرم بود در نگاهش درد و غم آئینه داشت مانع من شرم بود دل به لرزیدن تب پیشینه داشت از قضا دلگرم بود گفت : لطفا ..پنجره گرم است اینجا چون فنر برخاستم فورا ز جا بازکردم...

Lire la suite

کله پاچه

کله پاچه

اگر گردد میسر کله پاچه نمیگردم دگر من دستپاچه بنوشم در جوارش کشمش ناب سیاستهای معلولان به ما چه تمام دلخوری چشم وبناگوش لب ذوقی اقامتگاه ماچه الخ.

Lire la suite

عشق فرومی

ترسم نرسی بر لب دلدار فرومی وقتی که نپرسم که چه باشی و کدومی دادی نگرفتی دل خود مفت و مسلم این ویژگیه توست که در بند عمومی گفتم که بیا دل بده و قلوه حرس کن رفتی که بنازی به کرامات علومی من منتظرم یک شب ویک عمر تمنا تو سرور من باش و مَنَت جمله غلومی شاید...

Lire la suite

مادر

مادر چه بگویم که مرا جامه به تن نیست این بوی خوش از نافه ی آهوی ختن نیست یک لحظه امید است که چون شعله لرزان در معرض بادیست که در باغ و چمن نیست تشویش عقاید همه تحلیل به تفسیر نشانده گفتار شهیر و هنر نقشه و پندار حسن نیست یک خشت گذارند و دو صد خانه بسوزند...

Lire la suite

میزدگان

ما مِی زده از روز الستیم ،چه سازیم ؟ بر همت ساقی و مِی ی ناب بنازیم این لطف خداداد که شد شامل عشاق ترمیم مذاب است که در سوز و گدازیم گه غرق بچشمیم و گهی خفته در آغوش معشوق چه تدبیر کند آن بنوازیم دلباختگان را نه عتاب است و نه تهدید ما را هدفی نیست مگر...

Lire la suite

یه بار دیگه

دلم میخواد یه بار دیگه باهم بریم به میخونه قصه رو از سر بگیریم دل دیگه تنها نَمونه خاک بریزیم رو رفته ها گذشته ها را ول کنیم همچی با هم قاطی بشیم هیچکی جدامون نتونه هرچی بیاد ،باهم باشیم انگاری بهتر نمیشه باهم باشیم خدا بخواد فردا رو بهتر میدونه بیرون...

Lire la suite

<< < 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 20 30 > >>