غم

Publié le par Fabian Karbalai

 

سرنوشتیست عجیب ، آنچه نوشتند مرا

خود کمک کردم و آنها همه کُشتند مرا

هر خلافی که در آن لذت یک آنی بود

همه کردم که همه جمله به پُشتند مرا

حال هنگام جواب آمده و وقت حساب

بر سر وسینه ی من ضربه چو مُشتند مرا

هرچه زیبا به جهان بود همان من دیدم

وآنچه کردم همه بی مایه و زشتند مرا

گر نشد حاصل من آنچه دلم میخواهد

هرکه آمد بدلم حورِدل انگیز بهشتند مرا

آنچه پایان نپذیرد غم واحساس من است

نیک دانم که از این مایه سرشتند مرا

گرچه دیر آمده و زود رَوَم زین دنیا

زمره عاشق و معتاد تبهکارنوشتند مرا

غم ذوقی نتوان گفت به یک بیت و غزل

از ازل بهر عدم ریشه برشتند مرا

الخ.

پایان.

Pour être informé des derniers articles, inscrivez vous :
Commenter cet article