Overblog
Suivre ce blog Administration + Créer mon blog
پریشان

پریشان

دلم تنگ و حواسم در پریش است تو گوئی جنگ بین گرگ و میش است نمیخواهد مرا . من با دل و جان چنان میخواهمش گوئی که خویش است همی خواهد ز من ملک جهان را ندارم. در زبانش طعن و نیش است ولی در دل. گمانم یاد دارد کز او کمتر نباشد یاد. بیش است ازین در بر نخیزم تا...

Lire la suite

آش رشته

آش رشته

داشتم وضو میگرفتم که برم قضای نماز صبحم رو بخونم که تلفن زنگ زد. بخودم گفتم این وقت صبح کی میتونه باشه ؟ تا اومدم دست و صورتم رو خشک کنم و به تلفن جواب بدم ، قطع شد. آفتاب تازه زده بود و هواشناسی گفته بود امروز درجه هوا به 30 میرسه. تلفن رو برداشتم ببینم...

Lire la suite

خودفروش

خودفروش

ظهر با نادر قرار داشتم نهار رو باهم بخوریم. نادر امسال باید دکترا شو بگیره خیلی هم سعی میکنه . پنج ساله داره جون میکنه یه دکترا بگیره ، تخصصش هم ارتباطاته . بقول فرانسوی ها کومونیکاسیون. ولی وقتی با یه دختر طرف میشه به تته پته میافته. تو کافه تریا ی دانشکده...

Lire la suite

فاورلا

فاورلا

سال 1976 بود .دانشجوی سال آخر جورج تاون_ واشنگتن دی سی بودم. دو سه روز مونده به کریسمس رنه ، همکلاسیم که یه آمریکائی کوبائی بود گفت میائی بریم برزیل؟ گفت فقط 450 دلار . ده روز حال میکنیم. گفت آلبرتو هم میاد که مال پورتو ریکو بود. گفتمش مشکلی نیست ولی...

Lire la suite

کارون

کارون

نیمه های ماه دی بود . باز هم این شهر مانتوی سفیدشو پوشیده بود. کوچه لغزنده تر از یه پوست ماهی زیر پام هی در میرفت. اسم کوچه مون شترداران بود و تا میدون شاه میرفت. سر میدون مثل هر روز اتوبوس سوار شدم . تا بهارستان دوباره اتوبوس عوض کنم. از بهارستان ببعد...

Lire la suite

زمانه

زمانه ! بیا با من بساز اکنون زمانه که دلدارم چو آید غم نمانه تمام عمر برمن سخت بودی کنون دارم ز دلداری نشانه نشاندم در دلش یک آرزوئی به امیدی ،زند روزی جوانه بچشمش جا بگیرم گر تو سازی وگرنه من کجا و آشیانه ؟ بیا هموار کن راه و روش را که دلدارم بیاید سوی...

Lire la suite

نسیم دلپذیر

یک نسیم دلپذیر از کوی یار آید همی نغمه ی پایان صبر و انتظار آید همی شور و شعف عاشقی بیدار شد بار دگر تا که فهمیدم عزیزم بی قرار آید همی آرزوها چشم بر درهمچو لبها دوختم مژده با جام می و بوس و کنار آید همی تا بماند تا ابد در جام می ، در دل صفا ذوقی اندر...

Lire la suite

دل آزاد

دل آزاد

خوشا آنکس که دلداری ندارد در این دنیا طلبکاری ندارد نمیداند غم دوری چه باشد به بند دل گرفتاری ندارد بُوَد قانع به آب و باد و باده به پوزه بند افساری ندارد دلش آزاد وشبهایش ملایم که او هرگز دل آزاری ندارد دلش بیمصرف و آزاد اما به بیماری پرستاری ندارد مکن...

Lire la suite

دیروز

یک دلی بود مرا قبل چنین روز، سپید خالی از عشق ولی پُر ز مقامات امید غم دیرینه بدوش و می نابی در دست بهر بهبودی خود دل همه جا میکوشید بارها رفت ولی جمله به بن بست رسید آخرین بار رهی یافت ولی با تردید از خدا خواست که در بند دلآرام افتد دلبری خوش خط و خوش...

Lire la suite

معذور

مشت خود کوبید بر میز و زچشمش خون چکید تا که دستور مدیرش دید ، عقل از سر پرید گفت با خود : یا رب این تقدیر چیست ؟ دست من آلوده و جرم مدیران ، ناپدید ؟ داد پاسخ خویش را : تقدیر نیست آنچه مامور است را معذور دید رفت تا دستور بی چون و چرا اجرا کند قبل از آن...

Lire la suite

<< < 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 20 30 > >>