چشم قضا
هنوز امید پا بر جا به احسان و کرم دارم که آن دلدار قهر آلوده را ضیف حرم دارم معطر شد ببویش گر فروم ما نمی آید چرا دیگر بسوی ما که در این سوی دریا ها فقط آئینه کم دارم. در پناه چشم درویش قضا پشت دیواری خراب یک دل زخمی به آجر تکیه داشت آرزوهایش همه نقشی...