تکراری

Publié le par Fabian Karbalai

در تنبلی و بی خبری اول کارم
مخصوص زمانیکه خمارم
یا رب برسان باده و ساقی
فی الفور که لازم شده کارم
ای وای دو صد ظرف نشُسته
ای وای من و این دل خسته
باید به فریزر یه کمی یخ بگذارم
دعوت کنم از شاهد و رامین
پرداخت کنم قیمت کابین
شاید دو سه جامی بشمارم
یک شب ظلمانی
نفس گرم کویر
همه ی روزنه ها بسته بجز
راه زمان و تغییر
وارد خانه ی ما شد تقدیر
نیمه شب نوبت ماما آمد
بعد یک ساعت و اندی
پسری بهر تماشا آمد
گر چه شد آمدنش یک کم دیر
بعد از آن روز بروز است و به شب
درس و مشق است و کمی عیش و طرب
هرچه بشکست خطا بود و ندارد تقصیر
گاه همچون خر گاری بکشید از همه جا
گاه عاشق شد و بگذشت از ما
رفت از خاطره اش قصه منکر و نکیر
وارد میکده شد تا که ببیند ممنوع
دید قبلا شده این باده شروع
خواب جنت شده اینجا تعبیر
بعد از آن بخت خدا داده و عشق است و صفا
جز محبت همه را داده به گا
دوستی تا نفس آخر و یک کم تفسیر
merci fiston, je ne sais pas pourquoi il t’ont coupé l’accès à cette page
: شعر از ربل 
Pour être informé des derniers articles, inscrivez vous :
Commenter cet article