Overblog
Suivre ce blog Administration + Créer mon blog

فروم2

یک نظر بر من فکندی جسم و جانم سوختی یک دو جمله زیر لب گفتی زبان دوختی مهزبانی از سر آمد شادمانی رسم شد تا تو ای مهروی رعنا بزم ما افروختی && در بهاران یاد یاران نیست هشیاری چو مست. میگساران را زغمها نیست غمخواری چو مست. در فروم ما ! ز اخلاق و سیاست دم...

Lire la suite

فروم

به نام ایزد یکتا سپاس بیکران دارم ز واتوس گرانقدر عزیز و مهربان دارم توقعها ز حاجی و شهاب و دوستان دارم فروم امروز روشن شد . بسوزم تا توان دارم

Lire la suite

یار هزارم

مطربا چنگ بیآور ساقیا باده بریز آمد آن یار کزو طاقت ما شد لبریز بعد نهصد نود و نه عدد روند آمد این هزارم نفر است . ولکام پلیز زان سبوئی که ذخیره است برای شب عید جام ما پر کن و ول کن پرهیز مکتب عشق و سیاست بود این محفل ما ازهمین کود سیاست شده ایم حاصلخیز...

Lire la suite

فصل الخطاب

من چه دانم قیمت قند و گلاب جای خون دارم به رگهایم شراب چشم بندم یار بینم در بغل از حقیقت شد نصیب من سراب در خیالش نیست بی مهری و تزویر و جفا زین سبب دارم ز سیّاس اجتناب عاشقان هم کیش و همدین منند معبد ما میکده، ما را سبو ام الکتاب خرمن دنیا و دین ارزانی...

Lire la suite

ساعت تحویل

مستم ز همان ساعت اول از روز ازل تا دم تحویل زان باده ی نابی که ترا نام و نشان است بر من شده تحمیل این عشق که بر من تو فکندی و نهادی با آن همه تعجیل باید که به مقصد برسد تیر کشیده چون سایه به قندیل (؟) دانم که به آغوش من آئی شب وصلی خواب از من و باشد ز...

Lire la suite

امید مشوش

منم مثل تو واتوس جان اسیرم اسیر دلبری دور از ضمیرم سبوها بشکنم هی جام در جام که میترسم به ناکامی بمیرم شراب ناب مینوشم به یادش به سر شور جوانی گر چه پیرم دعای مستجاب من کجا بود؟ قضا اینسان نوشت و می پذیرم شود امسال طی چون سال دیگر چه روزی من در آغوشش...

Lire la suite

یاد

یادم آمد اون شبی نیمه شبی نزدیک روز گفته بودی باید از من بگذری یا زخم و سوز من به هجر تو بسازم .عاشقم دیوانه ام بعد من ، با عشق من ، با او بسوز

Lire la suite

دست دعا

در فکر تو بودم که نسیمی به فضا شد . ای وای ! چه ها شد . این عطر بهاری خبر از بوی تو میداد امراض شفا شد. گفتم به خیالت که بیا تا نفسی هست از هم یهو . وا شد گفتم بنشین . بهر خدا یک دو سه جامی . پر مهر و وفا شد جام تو بدست من و افکار من از تو هنگام صفا شد....

Lire la suite

آغوش تو

آید نظرم جلوه ی تو ، عشوه ی ساقی برمن گذرد جام چنین، عمر تو باقی در عمق فضائی که به چشم تو اسیر است خواهم که شوم غرق به آهنگ عراقی یک روز به کوی تو رسم همچو نسیمی شب آتش دل را دهمت شمع و چراغی از بوسه فزون بهر من آماده نگهدار جان باختن من نبود جز تو سراغی...

Lire la suite

نظر یار

تا در میکده باز است غمی نیست مرا جاودانم به ولای تو و این باده ی ناب با خیال تو عزیزم عدمی نیست مرا تو فراموش کنی عاشق خود را ؟ هرگز در دلت خانه گزیدم نظری کن ای یار تاتو هستی نفسی نیست مرا شتم این دل چه کنی ؟ عاشق توست نظری کن به دلت خواهی دید جز تو...

Lire la suite

<< < 1 2 3 4 5 > >>