فروم 3

Publié le par Fabian Karbalai

دلا مسوز که سوز ترا جوازی نیست
به حکم شرع ترا یار دلنوازی نیست
ز باده حرف مزن چون خوری مگو خوردم
بجز تظاهر جمعه ترا نمازی نیست

&&

من بهر جمله که بر من فکنی
جامها پر کنم وبر دل رسوا فکنم.
زان می ناب که دادی همه شب لبریزم
تا تو هستی به برم.
وین می ناب به جام
دل ز دنیا بکنم.
افق چشم ترا دیدم و مسحور شدم.
سر انگشت به لمس تو دعائی دارد
گر شود یار مرا بخت
سبوئی شکنم.

&&

در خرابات شبی باد صبا نوشیدم
طعم لبهای تو میداد و صفای سحری
بر خیالم زده ای یک نظراز پشت افق
پس از آن نیست مرا از تو پیام وخبری
من به ماتم کده عادت نکنم تا نرسی
کی به من میرسی و تا به کی اندر سفری ؟
Pour être informé des derniers articles, inscrivez vous :
Commenter cet article